بعد همون موقع داداشم گوشی زد زمین شکوند
منم گفتم داداش گوشیممممممم اونم گفت نگران نباش
یدونه خوشگل ترهشو برات میخرم این جنسشم بعد
بود و همون موقع بحثو عوض کرد و گفت خوب بریم کردید
باس فردا شب
منم گفتم باشه داداش بریم ولی من پس انداز دارم
از پول خودم خرج می کنما
بعد لپمو کشیدو گفت تا وقتی من ازت مراغبت می کنم
من خرجتو میدم و وقتیم ازدواج کردی سونیک جونتون
منم از خجالت سرخ شدم
و داداشمم خندید منم گفتم پس شما چی شما از لی لی
خاستگاری کردی داداش یعنی می خوای پس بگیریش
واقعا که اون همه گریه هات قربون صدقات الکی بود
اونم گفت خودتم خوب میدونی من اونو می خوام ولی
لی لی دیگه منو نمی خواد
.........................
ادامه دارد
خودم وخودش | 1394/8/15 ساعت 14:36 |
اینم پنجش.. مرسی..جالبه. | |
www.khodamokhodesh2taei.avablog.com |
محمد علی | 1394/8/6 ساعت 17:36 |
سلام وبلاگ خوبی دارید..خوشحال میشم به منم سر بزنید..تبادل لینک کنیم؟ | |
naadem.avablog.ir |
Submit ExpressSEO & PPC Management